مکه
 
 
 
نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : سه شنبه 94/11/27
نظر

حوزه انتخابیه ای شبیه داستان مسجد مهمان کش

در داستانی که مولوی در دفتر سوم  مثنوی معنوی آن را آورده است آمده است : در اطراف شهر ری مسجدی بود که هر کس پای در آن می‌گذاشت، کشته می‌شد. هیچکس جرأت نداشت پا در آن مسجد اسرارآمیز بگذارد. مخصوصاً در شب هر کس وارد می‌شد در همان دم در از ترس می‌مرد. کم کم آوازة این مسجد در شهرهای دیگر پیچید و به صورت یک راز ترسناک در آمد.
یک حکایت گوش کن ای نیک‌پی         
مسجدی بد بر کنار شهر ری
هر کسی گفتی که پریانند تند
اندرو مهمان کشان با تیغ کند
آن دگر گفتی که سحرست و طلسم
 کین رصد باشد عدو جان و خصم
آن دگر گفتی که بر نه نقش فاش
بر درش کای میهمان اینجا مباش
شب مخسپ اینجا اگر جان بایدت
 ورنه مرگ اینجا کمین بگشایدت
وان یکی گفتی که شب قفلی نهید
غافلی کاید شما کم ره دهید
 تا اینکه شبی مرد مسافر غریبی از راه رسید و یکسره از مردم سراغ مسجد را گرفت.
تا یکی مهمان در آمد وقت شب
کو شنیده بود آن صیت عجب
از برای آزمون می‌آزمود
زانک بس مردانه و جان سیر بود
قوم گفتندش که هین اینجا مخسپ
 تا نکوبد جانستانت همچو کسپ
که غریبی و نمی‌دانی ز حال
کاندرین جا هر که خفت آمد زوال
هر که آن مسجد شبی مسکن شدش
 نیم‌شب مرگ هلاهل آمدش
گفت او ای ناصحان من بی ندم
 از جهان زندگی سیر آمدم
مرگ شیرین گشت و نقلم زین سرا
چون قفس هشتن پریدن مرغ را

مردم از کار او حیرت کردند. از او پرسیدند: با مسجد چه کاری داری؟ این مسجد مهمان‌کش است. مگر نمی‌دانی؟ مرد غریب با خونسردی و اطمینان کامل گفت: می‌دانم، می‌خواهم امشب در آن مسجد بخوابم. مردم حیرت‌زده گفتند : مگر از جانت سیر شده‌ای؟ عقلت کجا رفته؟ مرد مسافر گفت: من این حرفها سرم نمی‌شود. به این زندگی دنیا هم دلبسته نیستم تا از مرگ بترسم. مردم بار دیگر او را از این کار بازداشتند. اما هرچه گفتند، فایده نداشت.
گفت می‌خسپم درین مسجد بشب
مسجدا گر کربلای من شوی
مرد مسافر به حرف مردم توجهی نکرد و شبانه قدم در مسجد اسرارآمیز گذاشت و روی زمین دراز کشید تا بخوابد.
نیمشب آواز با هولی رسید
کایم آیم بر سرت ای مستفید
پنج کرّت این چنین آواز سخت
می‌رسید و دل همی‌شد لخت‌لخت
در همین لحظه، صدای درشت و هولناکی از سقف مسجد بلند شد و گفت: آهای کسی که وارد مسجد شده‌ای! الآن به سراغت می‌آیم و جانت را می‌گیرم. این صدای وحشتناک که دل را از ترس پاره پاره می‌کرد پنج بار تکرار شد ولی مرد مسافر غریب هیچ نترسید و گفت چرا بترسم؟ این صدا طبل توخالی است.
بشنو اکنون قصه آن بانگ سخت
 که نرفت از جا بدان، آن نیکبخت
گفت با خود هین ملرزان دل، کزین
 مُرد جانِ بددلانِ بی‌یقین
وقت آن آمد که حیدروار من
ملک گیرم یا بپردازم بدن
بر جهید و بانگ بر زد کای کیا
حاضرم اینک اگر مردی بیا
در زمان بشکست ز آواز آن طلسم
زر همی‌ریزید هر سو قسم قسم
 اکنون وقت آن رسیده که من دلاوری کنم یا پیروز شوم یا جان تسلیم کنم. برخاست و بانگ زد که اگر راست می‌گویی بیا. من آماده‌ام. ناگهان از شدت صدای وی سقف مسجد فرو ریخت و طلسم آن صدا شکست. از هر گوشه طلا می‌ریخت. مرد غریب تا بامداد زرها را با توبره از مسجد بیرون می‌برد و در بیرون شهر درخاک پنهان می‌کرد و برای آیندگان گنجینه زر می‌ساخت...
غرض از این داستان ، تمثیلی بود بر حال و روز فضای سیاسی و انتخابات در یکی از حوزه های انتخابیه...
سالهای سال است که آن دسته از رجل سیاسی که سرشان به کلاهشان می ارزد ، به دایره  کاندیداتوری نمایندگی حوزه انتخابیه مورد نظر ما وارد نمی شوند که ، این مردمان رای دهنده در این حوزه انتخابیه ، رایشان فقط و فقط بر آن کسی تعلق می گیرد که سالیان سال است خدمت کرده و تلاش و از هر  سفیدی و سیاهی برای جذب و تثبیت آرای خود فروگذار نکرده است و این  امر خود باعث آن خواهد شد که مردمان به غیر از نوشتن نام ایشان بر برگه های رای ، اقبالی به  تغییر ذائقه انتخاباتی خود نشان ندهند .
پیر و جوان ، زن و مرد ، در این حوزه انتخابیه ، ذهنیتشان همان ذهنیت مردم آن شهری است که مسجد را مهمان کش می دانستند ، یعنی آنکه خواستار تغییر نیستند و هیچ تلاش و همت و اراده ای برای به تغییر وا داشتن فضای سیاسی شهرشان نخواهند کرد و اما در این میانه ای کاش ، مهمانی وارد می شد به شجاعت و دلاوری مهمان داستان مولانا ، تا طلسم این یکنواختی و رکود فضای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی این حوزه انتخابیه را بکشند...


نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : دوشنبه 94/11/26
نظر

استاد شهید مطهری در مورد رشد می نویسد: « رشد یعنى اینکه انسان شایستگى و لیاقت اداره و نگهدارى و بهره‏بردارى یکى از سرمایه‏ها و امکانات مادّى و یا معنوى که به او سپرده مى‏شود داشته باشد.» مجموعه ‏آثارج‏3، ص314

یکی از این سرمایه ها «قدرت انتخاب» است. چیزی که انسان را از حیوان متمایز می کند. قدرت انتخاب سرمایه و امکانی است که اگر با بینش کافی همراه باشد راه های پیشرفت را برای انسان هموار می سازد. در طول تاریخ انسان ها با انتخاب هایشان مسیر خود را تغییر داده اند برخی به اعلی علیین رسیده و بعضی دیگر به اسفل سافلین.

امروزه در نظام سیاسی سخن از انتخاب افرادی است که بواسطه آنها نسبت امور مهم یک نظام قانونگذاری، تصمیم گیری و اجرا می شود. این توده مردم هستند که با انتخابشان مسیرهای آینده را تعیین می کنند. حال باید دید چقدر در این انتخاب ها «رشد» وجود دارد؟ چقدر لیاقت اداره و مدیریت قدرت انتخاب را دارند؟ بد نیست در بررسی رشد در انتخاب از شهر خودمان اردکان و مسائل آن مثال بزنیم. توجه به مسائلی که در ادامه می آید می تواند رشد ما را در انتخاب را نشان دهد.

1. تنها به فکر آبادانی ظاهری شهر بودن و برای فرهنگ مردم به معنای عامش( که شامل ارزش های مذهبی، اخلاق عمومی، شایسته سالاری، ازدواج و مسکن جوانان است) اهمیت چندانی قائل نشدن غفلت از اساسی ترین نیاز هر انسانی است.

2. بزرگ کردن انتساب های فامیلی و تعصب نسبت به افراد و عدم توجه به ویژگیهای شخصیتی آنها خود اشتباه بزرگی است.

3. عدم توجه به نقش نماینده در قانونگذاری و دیگر وظایف کلان کشوری و بزرگ کردن خدمت به شهر خود مساله ای است که بسیاری از آن غافلند.

4. باید توجه داشت که در شهرهای کوچک انتخاب نماینده مجلس تنها به معنای انتخاب یک فرد نیست بلکه بسیاری از عزل و نصب ها به دلیل پشتوانه مردمی داشتن، توسط او انجام می گیرد. پس انتخاب نماینده یعنی انتخاب یک حلقه مدیریتی برای شهر و احیانا انتخاب کسانی که تنها عضو جریانی خاص هستند و تجربه اجرایی چندانی ندارند.

5. نکته مهتر از همه اینکه نماینده نقش بسیار مهمی در تدوین سیاست های کلی شهرستان دارد. با یک نگاه ساده می توان فهمید که سیاست های نادرست امروزی چه مصیبتهایی را بر اردکان تحمیل نموده است. توسعه بی حد و حصر صنایع و به دنبال آن ورود جمع کثیری از کارگران غیر بومی که حامل فرهنگی متفاوتند، از بین رفتن امنیت عمومی مردم، تهدید جدی محیط ریست و مانند آن نتیجه این سیاست های نادرست است.

توجه به این نکات و در نظر گرفتن آنها انتخاب ما را به یک انتخاب رشیدانه تبدیل خواهد کرد. واقعیت این است که انتخاب افراد تنها از روی تعصب، جناح های سیاسی، داشتن نفوذ در رده های بالا، نبودن رقیب جدی و مانند آن فرسنگ ها با «رشد انتخاباتی» فاصله دارد. حال که مردم اردکان مشکلات شهر خود را با جان خود لمس می کنند، -مشکلاتی که ناشی از حلقه مدیریتی بسته مدیران شهرستان بوده که نماینده نقش پررنگی در آن داشته و دارد- باید دید در این مرحله انتخاب رشیدانه ای خواهند داشت؟؟

نویسنده : حمید کمالی اردکانی


نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : دوشنبه 94/11/26
نظر

 

شنیده ایم که روزی روزگاری در تاریخ اسلام ، امیر المومنین علی ابن ابی طالب علیه السلام برای رتق و فتق امور غیر عمومی بیت المال ، شمع بیت المال را خاموش کرد...

فضای عمومی ، امکانات شهری ، میادین و معابر و هر آنچه در یک شهر در معرض دید همگان است ، بیت المال حساب می شود که هیچ ، بهره مندی از این ظرفیتها هم قطعا می بایست بر اساس انتفاع عادلانه و ضرورت و اولویتها صورت گیرد.

منابع در آمدی هر شهر نیز مشخص و تعریف شده است  و همانند پدری که زحمت می کشد و در آمد کسب می کند ولی از محل در آمد او تمامی اعضای خانواده و حتی تمامی بخشهای یک خانه تحت مدیریت او منتفع می گردند.

هیچ مسئول و مدیری و حتی اعوان و انصار و دوستداران آنها ،  در یک شهر نباید ، بهره مندی از امکانات و فضای عمومی شهر و جامعه را ملک طلق خود بداند  و بر فرض اینکه امکانات و فضا و ظرفیتی بر اساس نوع منصب و فعالیت در شهر تولیتش بر عهده  آنها قرار گرفته است ،  دلیل بر استفاده غیر عمومی از آنها نمی شود.

با این مقدمه ، به سراغ یکی از ظرفیتها و فضاهای عمومی شهر که خود نوعی بیت المال است می رویم و آنهم فضای تبلیغاتی و اطلاع رسانی شهر است.

کم و بیش در مناسبتهای مختلف شاهد آنیم که بنر ها و تقدیرنامه های عریض و طویل در جای جای فضای تبلیغاتی میدانی شهرمان رخ می نمایاند که این مهم برترین جایگاه برای کسب شهرت و یا تقویت جایگاه و شان فرد یا افرادی می تواند باشد.

آیا صحیح است از فضای بصری تبلیغاتی شهری برای  تقدیر و تشکر از  مسئولی که  مدیریت فضای تبلیغات شهر در حیطه تصدی ایشان می باشد ،  استفاده شود ؟

آیا دیگر مسئولین  ، مدیران ، کارشناسان خبره ،  متصدیان امور دیگر شهری حق انتفاع از این فضا و ظرفیت را ندارند؟

و اما نکته ریز تر در این موضوع ، نصب بنرهای قدردانی از شهردار در مسیر راهپیمایی 22 بهمن امسال است ...

راهپیمایی 22 بهمن یک همایش بزرگ عمومی  است و ظرفیت و فضایی است که باید با هدف بازتابهای جهانی آن را با حضور همه سلایق و اقشار  برگزار کرد و قطعا  ظاهر و فضای بیرونی و درونی آن باید  به گونه ای باشد که  برداشتهای عمومی و  فرا شهرستانی داشته باشد و به هیچ وجه محلی برای  رخ نمایی  موضوعات  شهری  نباشد چه برسد به شخصی !!!

جدای از اینکه ، بر اساس شنیده ها ، یکی از مصوبات شهرستانی این بوده که تمامی بنرهای سطح شهر در مسیر راهپیمایی جمع آوری شود .

چطور می شود در اقدامی خود جوش ( بخوانید از پیش طراحی شده ) به یکباره چندین بنر تشکر و قدردانی از خدمات یک مسئول خاص در گوشه گوشه فضای تبلیغاتی شهر آنهم درست در شب 22 بهمن و آنهم دقیقا در نقاط حساس مسیر راهپیمایی 22 بهمن  می روید...

 فرض  اول اینکه این نوع بنر ها از سوی شهرداری   نصب نشده باشد ، سئوال اینجاست : عوامل  شهرداری محترم که یک بنر یک متر مربعی مربوط به اطلاع رسانی  یک طرح قرآنی یک مرکز فرهنگی در شهر را  که بدون  هماهنگی با آنها نصب شده  و  در عرض کمتر از یک ساعت بعد از نصب رصد می کنند و آن را جمع آوری می کنند  حالا  بالغ بر شش بنر  هر کدام حداقل 12 متر مربعی آنهم در مسیر راهپیمایی 22 بهمن که از صبح زود  عوامل شهرداری مسئول نظافت و پاکسازی مسیرند را نمی بیند؟

 فرض دوم  اینکه ، خب ندیده اند ، ولی دیگران دیدند و پیگیری کردند و خواستار جمع آوری آن شدند ولی شهرداری بهانه تنگی وقت کرد !  راس ساعت 9 و 11 دقیقه اولین تماس نگارنده با فرماندار شهر در خصوص این موضوع بوده است و راهپیمایی رسمی بعد از 10 و نیم آغاز شده ، این مدت برای جمع آوری بنر ها زمان کافی نیست؟

فرض سوم اینکه ، اگر خدای نکرده مدیریت پشت پرده تهیه  نصب این بنر ها اعوان و انصار خودشان باشند ! و به اسم مردم و هر محله ای ! ...

باید پرسید ، اهداف چیست؟

 انتقام از یک انتقاد ؟

و یا شاید طرحی برای فردا!!!؟؟؟

و آخرین درخواست:

این همه مسئول و مدیر و رئیس و زحمتکش در شهر داریم ... پیشنهاد می شود  همان  مردم و اهالی محلات ( ؟؟؟) که اتفاقا خیلی هم قدر شناس  هستند ! ، در راهپیمایی سال آینده ، کل مسیر راهپیمایی را داربست فلزی بزنند و نمایشگاهی از تقدیر نامه و بنر های تشکر از مسئولین رده بالا تا پایین را نصب کنند تا در معرض دید همه مردم باشد...